نگاه تحلیلگران: "بارقههای امید برای علوم انسانی"
🔘دکتر احمد نقیبزاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، در شماره امروز روزنامه "اعتماد" نوشت:
✍ برای اولینبار از اینکه به مراسمی نرفتهام؛ افسوس خوردم. نمیدانستم به رفتنش و تماشای تجلیل از دکتر جواد طباطبایی میارزد و بعد از این همه سال قرار است رییسجمهور سخنانی بر زبان براند که گرچه دیرهنگام بود، ولی درست و بجا میتواند بارقه امیدی در دلها بدمد.
✍ پس از قریب به سه دهه که از اخراج دکتر طباطبایی میگذرد؛ از او تجلیل به عمل آوردند.
✍ اگر بخواهیم وقایع علوم سیاسی ایران را این مدت برشماریم؛ مصیبتنامهای قطور خواهد شد که این سخنرانی رییسجمهور برای جبران مافات کفایت نخواهد کرد.
✍ خصوصا که هنوز هم دشمنان علوم انسانی در پناهگاههای خود سنگر گرفته و به وظیفه مقدس خود که همانا تخریب این علوم باشد؛ پایبند و عامل هستند.
✍ من هنوز هم نفهمیدهام این نگاه خشک پوزیتیویستی به علوم انسانی که شاخصه جوامع کمونیستی بود؛ چرا و چگونه به اینجا آمد و بر نگاه ما سیطره یافت.
✍ من همان روز که دکتر جواد طباطبایی را از دانشگاه اخراج کردند و عنان علوم سیاسی را به کف فارغالتحصیلان دانشگاه گراتز اتریش گذاشتند که ٤ سال پس از دیپلم دکترا میدهد؛ از این علم طمع ببریدم.
✍ پس از آن، چه جفاها که نرفت، چه اخراجها که نشد و چه برنامهریزیهایی که به دست مستضعفان علوم سیاسی صورت نگرفت.
✍ این روند امروز پس از سه دهه کار خود را کرده و دیگر از این جامه مندرس نه تار بهجا مانده نه پود.
✍ باور به اینکه علوم انسانی و از آن میان تاریخ و علوم سیاسی میتوانند گرههای کوری را بگشایند؛ نقطه آغاز حرکت است. تخطئه کردن آن درست زمانی میسر است که به آفت باورهای ناآگاهانه گرفتار شده باشند.
✍ این علوم انسانی نبود که میلیونها انسان را به کام مرگ کشید؛ بلکه باورهای ناآگاهانهای بود که توهمات آغشته به اغراض قدرت را راهنمای عمل قرار داد.
✍ این علوم سیاسی نیست که نظامهای سیاسی را به ورطه بحرانهای غیرقابل حل میکشاند؛ بلکه روی برتافتن ازاین علم است که ما را به پرتگاه میکشاند.
✍ البته حساب احتمالات همیشه هست و علم آزاد از قیود باورهای نهادینه اما ناآگاهانه یا طرفدار هدفی خاص اتفاقا این احتمالات را که در علوم طبیعی هم هست، لحاظ میکند.
✍ ما امیدواریم سخنان رییسجمهور عقیم نماند و به عمل منتهب شود. ما تجلیل از دکتر طباطبایی را به فال نیک میگیریم و حتی بازگشت دیرهنگام او به دانشگاه را توصیه می کنیم.
✍ شاید این امر سرآغاز بازگشت مرغان رفته از چمن باشد. وقتی انسان فکر میکند چه کسانی بودند که بعضا به دلیل مرگ و بعضا به دلیل تصمیمات نابجا از دانشگاه هجرت کردند و رفتند و جای خالی آنها هرگز پر نشد؛ افسوسی بیپایان ذهن را از حرکت باز میدارد.
خون میچکد ز ناله بلبل در این چمن/ فریاد از تو گل که به هر خار خو کنی.
- ۹۶/۱۰/۲۸